یادداشت احمد مسجد جامعی درباره پیاده روی اربعین / میتوانیم در برخی زیرساختها کمک کنیم
تاریخ انتشار: ۴ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۲۵۸۶۳۸
به گزارش جماران؛ احمد مسجد جامعی در روزنامه جمهوری اسلامی نوشت:
این روزها جلسات بسیاری، این جا و آن جا درباره مراسم راه پیمایی اربعین برگزار میشود.
راهپیمایی اربعین در عتبات عالیات – نه در تهران – یک مراسم معنوی و همنشینی فرهنگی میان همه دوستداران اهل بیت است و میدانیم که در میان ائمه، فقط برای حسین سیدالشهدا مراسم اربعین برگزار میشود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آنها که رفته اند، دیدهاند و آنها که نرفته اند، میتوانند از اهلش بپرسند، این مراسم شکلی رشد یافته از مراسمی مختصر و سنتی است که میان گروهی از دوستداران اهل بیت و خصوصاً عشایر عراقی رایج بوده است. یک بنیان محلی که اندازههایی جهانی یافته و چه خوب که چنین است. میدانیم که از عشایر کوفه در آن عهد، در تاریخ گاهی سخن به میان میآید، از جمله یکی دو روز قبل از واقعه کربلا یکی از اصحاب حسین سیدالشهدا قصد داشت با تاکید بر آزادگی و جوانمردی عشایر، از آنها سپاهی تدارک ببیند و امام موافقت کرد، اما سپاهیان دشمن ممانعت کردند. همچنین عشایر و به ویژه از بنی اسد کسانی بودند که بدن امام و اصحاب را که در بیابان رها شده بودند، دفن کردند و میشود گفت که به واقع نخستین زائران کربلا همین عشایر بودند.
ما میتوانیم در سرتاسر مسیر منتهی به کربلا صدها موکب برپا کنیم و تمام مراسم را دردست گیریم. در این صورت ما با پول و قدرت، نظمی سنتی و صدها ساله را به هم میریزیم و میزبان را عملاً خارجی تلقی میکنیم و مانع همنشینی فرهنگی میشویم. نتیجه چه خواهد بود؟ ما گاهی خودمان را از میزبان و سایر زائران افغانی، هندی، پاکستانی و عرب و... بالاتر میدانیم و با این بالانشینیها با وجود آن همه هزینههای هنگفت مادی و معنوی، چیزی بدست نمیآوریم.
خاطرهای شخصی نقل کنم.
در مسیر بغداد به کربلا که معمولاً ایرانیها از آن عبور نمیکنند، به موکبی مختصر و بیزرق و برق رسیدیم. چایی داشت و کمی نان و چند ظرف یک نفره ماست. ماست از تعداد ما کمتر بود و من ماست را در لیوان با کسی تقسیم کردم. گرداننده موکب با دیدن این وضع مدتی بعد با قابلمه ماست برگشت و از همان ماست اندکی که ته قابلمه مانده بود برای من کشید. چند دقیقه بعد قطرهای ماست روی لباسم ریخت. باز دیدم یکی از اهل موکب برخاست و رفت و مدتی بعد با دستمال تمیزی برگشت و گفت ما برای این موکب از اربعین تا اربعین ذخیره میکنیم.
من از این گونه خاطرات که حاکی از دست و دل بازی و سخاوت بینظیر در مراسم اربعین است، بسیار دیده ام. یاد آن داستان میافتم که در متون کهن ادب فارسی جایگاهی دارد؛ از حاتم طائی پرسیدند از خود سخیتر و بزرگوارتر دیده ای؟ گفت بله، در بیابان تشنه شدم و عربی درحالی که فقط یک ظرف آب داشت، آن آب را به من داد و دیدم او از من بخشندهتر است زیرا هرچه را که داشت، داد.
راهپیمایی اربعین یک وظیفه اداری و دولتی و اجباری نیست، یک مراسم معنوی است و یکی از امکانهای این مراسم تاملی در یادآوری سختیهای اهل بیت در واقعه کربلا و پس از آن است و برای فراهم شدن این تامل، نباید مسیر زائران به تفرجگاهی بدل شود که امکانات آن، زمینه و شرایط چنان تاملی را از میان ببرد. حالا اگر ماست به اندازه کافی نباشد، چه اتفاق بدی میافتد؟ آنچه در آن موکب جالب بود، رفتار صمیمانه، مهمان نوازی و مواجهه دوستانه و برادرانه بود، نه ماست و نان و چایی و... ما حق نداریم کارخانه لبنیات را با خود از تهران بین نجف و کربلا ببریم و خوشحال باشیم که با این کار مثلاً به همه ماست میرسد و گزارش آن را با خلوص نیت در بولتنها و خبرها بیاوریم. این ماست رسانی به چه درد میخورد و به چه منجر میشود؟ به حذف آن موکبی که دارد فرهنگ حسینی و علوی و نبوی را با رفتار خودش و بیهیچ هزینهای به ما منتقل میکند. در برابر این رفتار صمیمانه، ما از این پرخرجیها چه منفعتی میبریم؟ نخست آن که خود را از دریافت معنوی و تبادل فرهنگی محروم میکنیم و عظمت پنهان در آن رفتارها را نمیبینیم و بسا که موجب قطع آن هم بشویم، درحالی که تداوم این سنت اساساً مرهون کوششهای خالصانه اوست.
اگر میخواهیم کمک کنیم، بایستی پیش از آن تفاوت کمک با دخالت را بدانیم و این که برگزار کنندگان سالهای سال چه میکردهاند و چه میکنند و چه کمبودهایی دارند و به چه کمکهایی نیازمندند؟ اصلاً این برگزار کنندگان سنتی غیرحکومتی را که در هر دورهای و با هر شرایطی این راه را پیموده اند، میشناسیم؟ کمک بدون به رسمیت شناختن مراسم و صاحب خانه و حتی اقلیم و شرایط محیطی ممکن نیست و باید نگران باشیم که زیانهای فرهنگی آن دخالت بیشتر از سودمندیهایش باشد. برخی مسئولین عراقی در قالب گلایههای دوستانه از صدمههای برخی از این بزرگ موکبها به طبیعت و محیط زیست و زندگی ساکنان آن دیار سخنها داشتند. ریخن بیپروای زباله به رود و نهر و جاده و خیابان و پیاده راه، از میان بردن فضای سبز و صدمه به درختان و کارهایی از این دست در عمل نه تنها کمک به میزبانمان نیست که تحمیل هزینههای پنهان به آنان است.
آن موکب بلندگو نداشت، در آن موکب از آن همه تجهیزات خبری نبود، آن موکب با داربستهای چوبی برپا شده بود و در و دیوار آن را حصیر میپوشاند. روح عجیبی داشت و بوی حقیقت میداد و بر فراز آن تنها پرچم اباعبدالله(ع) افراتشه بود و بیاختیار اشک زائر را جاری میکرد. هرچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند.
آری ما میتوانیم در برخی زیرساختها کمک کنیم و این همراهی ضروری است اما نخست باید آن شیوه میزبانی را به رسمیت بشناسیم و جای او را تنگ نکنیم.
پول بلندگو میآورد؛ برتری جویی را رسمیت میبخشد. از مسافران اربعین بپرسید. بلندترین صدای بلندگوهای طول مسیر کدام یک بوده است. وقتی بلندگوهای ما حتی از سر اخلاص، این گونه عرصه را به دست بگیرند نتیجهای جز تنگ کردن جای صاحب خانه که شاید امکانات کمتری داشته باشد، ندارد. وقتی صدایمان را بلند میکنیم، صداهای دیگر را نمیشنویم و همنشینی فرهنگی با همه دوستداران اهل بیت را فراموش میکنیم. درحالی که در چنین مراسمی میباید همه صداها شنیده شود. زائران حسینی از همه جای جهان در اینجا گرد میآیند و ما اگر کاری بایست بکنیم، باید زمینه شنیده شدن صدای آنها را فراهم آوریم و به آداب و رسوم شان در نظر و عمل احترام بگذاریم و دلها و قلبها را به هم نزدیک سازیم.
واقع بینانه نگاه کنیم. حضور ما به واسطه تجهیزات و بلندگوها و آرمها نباید مانع از دیده شدن دیگران شود و مثلاً «بلدیه طهران» را به رخ بکشیم. اتفاقاً حضور مفید و سازنده حضوری است که دیده نمیشود. گفتهاند که بهترین کار نیک، پنهانترین آنهاست. شما در طول این همه مسیر احساس امنیت دارید اما تامینکننده امنیت را نمیبینید، هر چند آن را به خوبی میشناسید.
همه اینها این نتیجه را میرساند که ما باید تلاشمان را برای بهره بردن از این مراسم معنوی و با نشاط افزایش بدهیم، و بدانیم چه طور، چرا و چگونه میخواهیم در مراسم اربعین حضور یابیم. سهم مهم شهرداری در این کار، کمک رسانی به بهبود خدمات شهری است. نوشتن عدد و رقم روی کاغذ و گفتن این که این قدر کمک میکنیم نه دشوار است نه مفید. مشارکت موثر در این مراسم معنوی بیش از تهیه و تدارک امکانات و تجهیزات، نیازمند نگاهی آئینی - فرهنگی است.
منبع: جماران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۲۵۸۶۳۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
یادداشت مهرداد خدیر / این مرد طراح لایحه عفاف و حجاب است /او در چه سمتهایی مشغول به کار بوده است؟ /آن اقبالی این اقبالی نیست!
خیلیها دوست دارند بدانند لایحۀ حجاب و عفاف را کی نوشته که این قدر شورای نگهبان به آن ایراد شرعی و قانونی میگیرد؟ روشن است که یک روحانی و فقیه آشنا با شرع آن را ننوشته و گرنه این همه مشکل شرعی نداشت و آقای حسین شریعتمداریِ کیهان را هم به این نتیجه نمیرساند که قانون (لایحه نهایی نشده) را بگذارید کنار و با همین طرح نور (گشت ارشاد - ۲ نیروی انتظامی) جلو بروید. فرمانده کل فراجا هم از حرکت بیدرنگ به جانب «عفت اسلامی» سخن گفته و به قانون خاصی استناد نمیشود. آنچه یک نماینده مجلس هم هر از گاهی میگوید پیشنهادهای محدود کننده اوست و هنوز تصویب و نهایی نشده.
به گزارش صدای ایران از عصرایران، اما این لایحه را کی نوشته؟ یک فقیه؟ نه! یک خانم؟ نه! چهرۀ اصلی این لایحه آقایی است به نام ابوالفضل اقبالی که سال ۸۸ و در گرماگرم التهابات انتخابات لیسانس علوم اجتماعی خود را از دانشگاه علامۀ طباطبایی گرفت و ۸ سال بعد موفق شد در رشتۀ مطالعات زنان فوق لیسانس خود را از دانشگاه غیر دولتی خوارزمی دریافت کند.
از گشت ارشاد تا چادر المیرا، زنان در دنیای وارونه، ساخت اجتماعی طلاق توافقی...
نگاهی به مشاغل او بعد از دریافت مدرک و حتی حین دانشجویی نیز نشان میدهد در جامعه به مفهوم عام آن کار و زندگی نکرده بلکه در نهادهای مختلف حکومتی و نه حتی دستگاههای اجرایی دولتی (دستکم تا پیش از روی کار آمدن دولت ابراهیم رییسی) مشغول بوده است: معاون رصد و پایش موسسه بینا وابسته به سازمان تبلیغات، مدیر روابط عمومی ستاد امر به معروف و نهی از منکر، کارشناس کودک و نوجوان سازمان رسانهای اوج، دبیر کارگروه زنان در مؤسسۀ اشراق وابسته به بنیاد خاتمالاوصیا و سرانجام در دولت آقای رییسی وارد دولت میشود (ستاد حجاب و عفاف وزارت کشور).
چون در برخی گفتگوها از او به عنوان «آقای دکتر» یاد میشود بررسیها حاکی از آن است در دانشگاه علوم تحقیقات دانشگاه آزاد وارد تحصیل در مقطع دکتری جامعه شناسی شده، اما ادامه نداده و گویا به تازگی در دانشگاه تهران از سر گرفته است.
ویژگی آقای اقبالی این است که مانند امامان جمعه به شرع استناد نمیکند (هر چند آقای علمالهدی مشهد هم به تازگی از شاهنامه گفت و این شعر را خواند: "منیژه منم، دُختِ افراسیاب/ برهنه ندیده تنم آفتاب" و تفاخر دختر افراسیاب به بیژن درباره جایگاه طبقاتی خود را بیتوجه به ابیات قبل درباره شادنوشی این دو را به حساب الگوی حجاب و پوشش گذاشت!) یا به قانون. چون قانون را خودش نوشته و در گیر و دار رفع اشکالات شرعی است. از این رو تعابیر خاص خود را به کار میبرد کما این که به تازگی در برنامه تلویزیونی «بدون گارد» گفت:
«تحمل مخالف، رفتار اخلاقی است، اما بیحجابی مزاحمت برای ماست و تحمل مزاحم رفتاری انفعالی است». تعابیری که ما به ازای شرعی و قانونی ندارد.
پیشتر در مناظره با دکتر احمد بخارایی - جامعه شناس- هم وقتی مجری پرسید: "با توجه به این که برای سلبریتیها جریمههای بیشتر تعیین کرده اید آیا نباید نگران بود این رفتارها به مهاجرت بینجامد؟ " او پاسخ داد: جریمههای آنان را بیشتر تعیین کردیم، چون رفتارشان تبعیت اجتماعی دارد ولی اگر هم به مهاجرت بینجامد، خوب بینجامد!
منتها بلافاصله اضافه کرد: البته قدم هنرمندان روی چشم ما! انگار او میزبان و مالک است و دیگران قرار است وارد قلمرو او شوند. در فضای مجازی هم در واکنش گفته شد: قدمتان روی چشم برای فردی بیرونی به کار میرود. یک ایرانی متولد ۱۳۶۲ که نماینده اقلیت جامعه است (به گواه انتخابات ۱۴۰۰ و ۱۴۰۲) نمیتواند به ایرانیان دیگر بگوید قدمتان روی چشم! چون این خاک که متعلق به اوی تنها نیست! بحث انگیزترین سخن او، اما باز در همان مناظره با دکتر احمد بخارایی بود که در آن گفت:
بی حجابی جلوی حرص و ولع را میگیرد در حالی که هر چه افراد حریصتر و گرمتر و پرقدرتتر و ولع بیشتری داشته باشند برای تشکیل خانواده مصممتر میشوند و اگر در غرب خانوادهها واقعی نیست به خاطر این است که ولع ندارند و بعد از آن آماری ارایه داد.
هنگامی که مجری گفت، چون این آمارها را مراکز رسمی و حکومتی منتشر میکنند برخی در آنها تشکیک میکنند او این گونه پاسخ داد: آمارگیران پژوهشگاه فرهنگ و ارتباطات ظاهری کاملا مردمی دارند. با یک من ریش و انگشتر و یقه آخوندی که آمار نمیگیرند.
این که یک آقا و همکاران غالبا مرد او و نه خانمها متولی طراحی و دفاع از لایحه حجاب هستند و تحصیلات فرد هم نه در فقه و حقوق که در زمینه علوم اجتماعی است ولی ماحصل صبغه مجازات دارد و ادبیاتی که به کار میگیرد مطلقا شبیه فقیهان و حتی واعظان یا حقوقدانان نیست در حالی که به شرع و قانون استناد میشود مورد توجه ناظران قرار گرفته و روشن شده بنای او بر دو اصل است: یکی این که حجاب کم یا بیحجابی حرص و ولع تشکیل خانواده و ارتباط مشروع را از بین میبرد و دوم این که «مزاحم ما هستند». [این «ما»را هم توضیح نداده مشخصا شامل چه کسانی میشود؟
همه مردم ایران که بار تامین نصف بودجه دولت را با پرداخت انواع مالیات بر عهده دارند یا تنها همفکران ایشان؟]با این اوصاف این سوال هم قابل طرح است که چرا آقای رییسی، ابوالفضل اقبالی را برای معاونت زنان و خانواده انتخاب نکرده با توجه به این که خانم خزعلی معاون کنونی بارها گفته اولویت خانمها باید خانه و خانواده باشد و طبعا این قاعده شامل خود خانم انسیه خزعلی هم میشود.
در تاریخ معاصر ایران یک ابوالفضل اقبالی دیگر هم البته داریم که ربطی به حجاب و زنان نداشت و ۱۶ سال قبل از تولد این ابوالفضل اقبالی درگذشته و او نماینده آستارا در دوره ۲۱ مجلس شورای ملی بود و مدتی قائم مقام دکتر حسین خطیبی در جمعیت شیر و خورشید سرخ ایران.
آقای اقبالیِ مورد نظر این نوشته، اما جایی قائم مقام نبوده او مدیر عامل موسسه فرهنگی هنری بصیرت است.